بازم دیر کردم
سلام به پسر مهربون خودم که تموم زندگيه مامان و بابايي ! توپوليه من قند عسليه من دوست داريم خيلي خيلي خيلي ده روزي ميشه که سرما خوردي عسييسم هفته ي اول مهر بعد شب ماه گردت که بابابزرگ گماني اينا اومده بودن پيشمون و ژله ي رنگين کمانيه مامان که واسه ماه گردت درست کرده بودم خوشگل نگرفته بود و ما هم عکس نگرفتيم صبح فرداش رفتيم برات خريد لباس ، واي واي از اين گروني خدا بداد برسه دعا ميکنم وقتي که اين نوشته ها رو ميخوني ديگه خبري از گروني ها و تحريم ها و تضاد...
نویسنده :
زهره سحری کیسمی
12:22